موز پرتقالی

سه چهار روزه احساس میکنم هیچی احساس نمیکنم ! یه حالت روانگونه خودازاری ! اصلا حالم خوب نیس فلوکستین مشت مشت میخورم ولی بدردم نمیخوره بازم احساس خوبی بهم نمیده ک بتونه ارومم کنه دیروز به مرحله جنون رسیده بودم یعنی واقها به یه چیزی فراتر از فروکستین و ترا نیاز داشتم ، مثلا مسکالین یاLSD ولی خب متاسفانه اونا غیرقانونین  خودکشی ... به خودکشی زیاد فکر نکردم ، ولی کردم (کم )  خودکشی چیزیو حل نمیکنه نمیدونم دقیقا مشکلاتم چیه نیوشا و کیمی مشکوک شدن دیروز تو مدرسه از سردرد داشتم میمیردم ، هیچکسم فلو یا ترا یا حتی یه ژلوفن نداشت ! همش نیوش و کیمی گیر میدن تو ی چیت شده خب اره دیگ چیزیم شده چ قدر نفهمن اینا هیچکدوم ازون احمقا دوستم نیستن پشت سرم هزارتا چی میگن بعد میان جلو خودم کلی ادا در میارن ک نگرانمم نگرانیتون برا خودتون حتی افروز هم نمیفهمه چمه دکتر رفته مشهد اوففففف موندم چیکار کنم نمیخام برم پیش مشاور اونا حرفای تکراری میزنن فقط بیشتر زخم میزنن همه زخم میزنن...     +واقعا موندم چیکار کنم !! میشه گف دیگه واقعا افسردگی گرفتم ...   موز پرتقالی...ادامه مطلب

چندتا عطر آورد امتحان کردم، تو همین حین یه پسر جوونی اومد گفت یه عطر میخوام که زنها و دخترارو جذبم کنه. خودشون بیان طرفم. یارو یه خرده نگاش کرد و بعد یه شتی از قفسه پشت سرش برداشت داد به پسره. پسره پرسید چند اینم گفت چون شمایی چارصد! کارت کشید و رفت. بعد من نگاه کردم دیدم همون شت هم یکی از اون عطرایی بود که من داشتم تست میکردم! نشونش دادم گفتم واقعن چارصد؟ گفت واس اون احمق چارصد برای شما شصت و پنج تومن! در ضمن زنها و دخترارو هم جذب نمیکنه.یه سری همینقدر فنا فی الحشر هستن خدایی! همینقدر تباه. ببین تو اون لایه های میانی جامعه چه خبره.عطر جذب کننده زنها و دخترها!!! پسر پورن کمتر نگاه کن!! #پرنی_آن#پسر_پورن_کمتر_نگا_کن ______ از تو اینستام کپی کردم فونتش عوض شد !دقیقا یادمه اون روزو خندم گرفته بود وقتی پسره همچین چیزیو به فروشنده گف خداییش تا چ حد میتونیم جهان سومی بودن خودمونو ثابت کنیم ! موز پرتقالی...ادامه مطلب

خانه آنقدر بزرگ است که بتواند به راحتی جمعیت دویست نفری دخترها و پسرها را به راحتی در خود جای بدهد.حیاط خانه پرشده است از تعداد زیادی از مدل بالاترین ماشین های شهر.صدای بلند موزیک گوش فلک را کرد کرده.در فضای تاریک روشن سالن بزرگ خانه عده ای هماهنگ با موزیک میرقصند و عده ای دیگر مست و سرخوش با هم گپ میزنند. دختر جوان با لیوانی در دستش روی کاناپه لم داده و به ماجرایی که پسر جوان بغل دستی اش برایش تعریف می کند،گوش میدهد.گهگاهی با صدای بلند قهقهه میزند و بعد صدای خندیدنش چندین ثانیه ادامه پیدا می کند.لباسهای مارک و ساعت و طلاهای ارزشمند و گران قیمتی که به خودش آویزان کرده به طرز آشکاری جلب توجه می کند.دقایقی بعد،پسر دیگری او را به رقص دعوت می کند و او با لیوانی پر و همانطور قهقهه زنان از جایش بلند میشود.و چند دقیقه بعد تر، دست در دست پسری دیگر به طبقه بالا می رود و در حال مستی،از اینکه چند بار نزدیک بود از پله ها بیفتد با صدای بلند می خندد.پله ها که هیچ،حتی پسر را هم نمیتواند درست ببیند.فرقی نمی کند، کیانوش باشد یا اردلان یا سام یا مسعود...درحالیکه به بازوان پسر تکیه می کند،لیوانش را بالا موز پرتقالی...ادامه مطلب

-پرنیان

-جان

-ی خواهش

- بفرمایید

-میشه همیشه بخندی ؟

-هخ چرا ؟

-دلیلی نداره ، بخند فقط ، دوست ندارم ببینم دپرسی ...

موز پرتقالی...

مسخرع شدن خیلی بده ! واقعا از غزل بدم میاد ! گشنمه افروز جلسه داره نیومده این خانم ع (فرشته ) خیلی خوبه ... خیلی دوستش دارم میلاد رفت خابید 10 اذر تولد محمده (ممدلولو خودمون ) چندتا کتاب صوتی دان کردم بشینم گوش بدم سردردام داره بیشتر و بیشتر میشه یزدان گفته عاشقمه شاید فردا برم طرفای لاله زارو ، کافه نادریو اینا دلم برا شروین تنگ شده دلم برا درسا هم تنگ شده خیلی دلم میخاد به ابجی جون پی ام بدم ولی میترسم مزاحمش شم ! خیلی خستم ...     +خوشبحال اونایی ک میدونن نمیدونن ... موز پرتقالی...ادامه مطلب

امروز هرچی ک تو پست ((کسی فردارو یادشه ؟!)) نوشته بودم ب صورتی میشه گف رخ داد ! گشنگیم رفع شد افروز از جلسش برگشت یکی از کتاب صوتیارو گوش دادم تموم شد ((نامه ای به فرزندی که به دنیا نیامد )) قرص خوردم ، سردردام اروم تر شد یزدان دیگ حرفی از علاقش بهم نزد درسا بهم زنگ شد ابجی جون گف اشکالی نداره باهاش حرف بزنم و عجیب تر از همه شرونی پی ام داد !! حالمو پرسید و گف ک اوضاعم چجوری میگذره بعد ادرس سایتیو دادو گف برم بهش سر بزنم و بعد با کمال تعجب و خوشحالی تمام عکسایی ک تو اتلیه با دوربین از بقیه گرفته بودم و اون روش طراحی کرده بود و + دو سه تا از عکسای خودمو تو اون سایت به عنوان رزومه کاریش گذاشته بود http://Www.instantgram.ir بعدم یکم براش توضیح دادم ک دلیل کم پیداییم این روزا اینه ک خیلی زندگیم مسخره تر از غیرقابل تحمل تر از اون چیزی شده ک خودمو براش اماده کرده بود بالافاصله پی اممو دید و جواب داد ((چه اتفاقی افتاده عزیزم ؟)) !!! و این بسیار بسیار عجیب است ! نیمخام بشینم کلی براش قصه بگم فقط میخام بهش بگم همه چی مرتبه و به زودی میبینش یا نه نمیگم که دارم میام کیش یهو میرم یا دم شرکت یا دم موز پرتقالی...ادامه مطلب

چرا وقتی به خودم تلقین میکنم ک دوست ندارم و ی احساس بیخوده خودت به همه چی گند میزنی ؟

الان ک داری اینارو بم میگی ته دلم میلرزه

نمیدونم چرا ...

-ش : بیا تکلیفمو مشخص کن ، خب برام سخته

-من : به وقتش مشخص میکنم ...

موز پرتقالی...

چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم.خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم ، او پشتش به من بود.وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود ! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود!شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد.با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت.از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی!تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه های سفارشی می رفت.تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم ،که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود تابستان داغی بود.نزدیک یازده صبح که می شد، می دانستم الان زنگ میزند! پله ها را پرواز میکردم و برای اینکه مادرم شک نکند ،میگفتم برای یک مجله مینویسم و آنها هم پاسخم را میدهند.حس میکردم پسرک کم کم متوجه شده است.آنقدر خودکار در دستم می لرزید که خنده اش میگرفت .هیج وقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد.فقط یک بار گفت :چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! و من تا صبح آن جمله را تکرار م موز پرتقالی...ادامه مطلب

فرح _میای بریم سینما ؟

من_نه حوصله ندارم ممنون 

فرح_پس پاشو حاضر شو بریم 

 

+دوست بیشعور در یک نگاه !

موز پرتقالی...

اوففف

دارم دیوونه میشم

چرا اخه ؟!

انگار یکی دستشو گذاشته رو گلوم میگه اگ جم بخوری خفت میکنم

خدا کمکم کن دیگ لعنتی

دارم کم میارم

یه کاری کن

یه معجزه ای چیزی

یه پیامبر نازل کن خب

چمدونم یه کاری بکن

فقط نزار خفه شم

موز پرتقالی...